یه سری جک


يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ،  سينه مينه

يه دفعه يه کُرد را ميبرن جهنم فردا ميبينن هيچ کسي تو جهنم نيست ... تحقيق ميکنن ميبينن کُرده همه را ( قاچاقي ) برده بهشت

----------------------------------------------------------------------

يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگي " هنگ " ميکنه

----------------------------------------------------------------------

دکتر نظام وظيفه پسر لاغري را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني
پسره با خوشحالي گفت : آخ جون  فوري ميرم زن ميگيرم
دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني 
 

-
-------------------------------------------------------------

مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها
پسر : نه مامان جون  من خودم فندك دارم 
 


------------------------------------------------------------------------

آگهي نيازمندي: به پنج مرد زرنگ و كاري يا يك زن نيازمنديم...

----------

فالگير: فردا شوهرتون ميميره!
زن: اينو كه خودم ميدونم. بهم بگو گير پليس ميفتم يا نه!

 

9- بهروز خالي بند تصادف ميكنه، ملت علاف ميريزن دورش و شروع ميكنن نظر كارشناسي دادن. بالاخره بعد يك مدت افسر راهنمايي مياد، منتها اونقدر ملت هركدوم واسه خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صداي افسره به جايي نميرسيده. بهروز خالي بند شاكي ميشه، داد ميزنه: ساكت.. ساكت...  ديگه اينجا كسي جز جناب سروان حق گه خوردن نداره ها!

48- تركه ميره خواستگاري، اسم دختره پروانه بوده ولي تركه قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي دختره مياد چايي تعارف كنه، تركه ميگه: دست شما درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكي ميشه، ميگه: بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو.تركه ميگه: اي بابا فرقي نداره... حيوون حيوونه ديگه!

49-  يه بچه مومني سنگ مينداخته تو صندوق صدقات، ازش ميپرسن: بابا اين چه كاريه ميكني؟! ميگه: ميخوام به انتفاضه كمك كنم!


56- سه تا تركه رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: منم ميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم! 

58- يك شب تلويزيون  فيلم سينمايي خانه كوچك رو گذاشته بوده، تو فيلم مرده به زنش ميگه: شب بخير لورا. يهو تو لرستان ملت همه تلويزيون رو خاموش ميكنند، ميرن ميخوابن!


63- يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم... ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!


72- يارو سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه!

 

82- يه خونه خرابي پكر و ناراحت نشسته بوده تو يك عرق فروشي و همين جور يك ساعت تمام داشته گيلاس عرقشو نگاه مي‌كرده. يارو جاهله با خودش ميگه بگذار يكم بخنديم، ميره جلوي طرف ، گيلاس عرقشو برميداره، يه نفس ميره بالا. يارو  اول يك نگاه غمناك به جاهله ميكنه، بعد يهو ميزنه زير گريه! جاهله ناراحت ميشه:‌ميگه: بابا بيخيال،‌ شوخي كردم ! جون حاجي..اصلاً‌  الان يدونه مَشتي‌شو برات ميگيرم، مهمون من! يارو در حين هق هق ميگه: نه داداش، تقصير تو نيست. اصلاً‌ امروز بدترين روز زندگي منه! اولش صبح خواب موندم دير رسيدم سركار،‌ رئيسم هم بيرونم كرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌ديدم ماشينم رو دزد برده! رفتم كلانتري، ‌گفتن كاريش نمي‌تونن بكنن...بعد تاكسي گرفتم رفتم خونه يهو ديدم كيف پولم رو گم كردم، ‌يارو راننده تاكسيه هرچي از دهنش درومد بارم كرد .. آخر تصميم گرفتم خودمو بكشم، ‌كه يهو تو اومدي ليوان سمم رو تا ته خوردي! 


94- يه  ترکه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابه‌جا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بنده من، حالا ديگه بدبخت شدي!


 

 

دیوانه اولی: من وقتی رو کله ام وامیستم خون توی سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهم جمع نمی شه، می دونی چرا اینجوریه؟
دیوانه دومی: خوب معلومه، چون پاهات مثل کله ات تو خالی نیستند!!!

—————————

بچه از باباش می پرسه: بابا! تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگی می کنند یا با هم هستن؟
باباهه می گه: بچه جون! اگه زنها با شوهراشون یک جا باشن که اونجا دیگه بهشت نمی شه!

—————————

حیف نون زنگ می زنه ثبت احوال، می گه: ببخشید، اونجا ثبت احواله؟ من امروز احوالم خیلی خوبه، می خواستم ثبت کنم!

—————————

توی یک مهمانی، یک خانمی رو می کنه به حیف نون، می گه: به نظر شما من چند سالمه؟ حیف نون می گه: گفتنش یک خورده مشکله، اما یک کم که دقیق می شم می بینم اصلا بهتون نمی یاد!

—————————

حیف نون می ره کارخانه چوب بری استخدام بشه، آقاهه می پرسه: سابقه ای تو کار چوب بری داره؟
حیف نون می گه: من می تونم درختای گردو به قطر یک متر رو در مدت یک دقیقه با تبر قطع کنم!
آقاهه خیلی تحت تاثیر قرار می گیره، می گه: این همه تجربه رو از کجا آوردی؟
حیف نون می گه: از کویر لوت!
آقاهه می گه: مرد حسابی! کویر لوت درخت گردوش کجا بود؟!
حیف نون می گه: پس فکر کردی واسه چی دیگه اونجا درخت گردو پیدا نمی شه؟!

—————————

معلم: کی می دونه چرا هواپیما پروانه داره؟
رضا: آقا اجازه؟ برای اینکه خلبان عرق نکنه!
معلم: از کجا فهمیدی؟
رضا: آقا اجازه؟ یه دفعه که ما داشتیم فیلم تماشا می کردیم، دیدیم که وقتی پروانه هواپیما از کار افتاد، خلبانه خیس عرق شد!

—————————

یارو می رسه به دوستش می گه: حیف نون چی شده؟ خیلی به نظر ناراحتی؟
حیف نون می گه: آخه این هفته بدترین هفته برام بود، شنبه طلبکاره اومد در خونمون، یکشنبه ماشینم رو دزدیدند، دوشنبه خونه مون آتیش گرفت، سه شنبه سکته ناقص کردم، چهارشنبه بابام فوت کرد، پنج شنبه زنم گم شد و از همه بدتر جمعه… زنم پیدا شد!

 نظرات قشنگتونو از من دریغ نکنین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شعر از شهرام

اي غم ، تو که هستي از کجا مي آيي؟

هر دم به هواي دل ما مي آيي

باز آي و قدم به روي چشمم بگذار

چون اشک به چشمم آشنا مي آيي!

 

شهرام معصوميان

 

نکات آموزنده ی جالب

انسانها همه در یک چیز مشترکند و آن هم این است که همه با هم تفاوت دارند

مشكل اساسی دنیای امروز اینست كه افراد نادان لبریز از اطمینان و اعتماد به نفس و افراد هوشمند پر از شك و تردید هستند

 

حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو بکن

 

وقتی شخصی گمان كرد كه دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده كند

 

دوست بهترين واژه در جهان است، اما كساني كه معني آن را نمي فهمند اين واژه را بدنام كرده اند. دوست، دشمن تنهايي يك تنهاست

 

نماز وقت خداست انرا به ديگران ندهيم

 

سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی

 

نگاه ما به زندگي و کردار ما تعيين کننده ي حوادثي است که بر ما مي گذرد

 

مطالب و شعر های عاشقانه

در زمانی كه وفا قصه‌ی برف در تابستان است و صداقت گل نایابیست به كه باید گفت با تو خوشبخت‌ترین انسانم

 

نه مي توانم خود را از تو پس بگيرم ، نه تو را پس بدهم تو مرا گرفته اي يا من تورا، نمي دانم ولي مي دانم عاشق هميم

آدم ها در دو حالت همديگر را ترك مي كنند: اول اينكه احساس كنند كسي دوستشون نداره و دوم اينكه احساس كنند يكي خيلي دوستشون داره

 

نگه داشتن شخصي در قلبمون خيلي راحته ولي اين که تو قلب کسي خودتو نگه داري خيلي مشکله پس قدر قلبي که تو رو تو خودش نگه داشته بدون

 

 

به دريا بزن قايقت مي شوم ، حقيرم ولي لايقت مي شوم ، من عاشق شدن را بلد نيستم ، تو يادم بده عاشقت ميشوم

 

پدرم مي گفت: عاشقي يك شب است و پشيماني هزار شبءحالا هزار شب پشيمانم كه چرا يك شب عاشق نبود

 

تواگه پائيز زردي واسه من بهار سبزي...تواگه هواي سردي واسه من هميشه گرمي...تواگه ابر سياهي واسه من ابر بهاري...تواگه دشت گناهي واسه من يه بي گناهي... تواگه غرق نيازي واسه من يه بي نيازي...تواگه رفيق راهي واسه من يه تکيه گاهي

 

_________________________$$$$$$$_______________$$
________________________$$$$$$$$$$___________$$$$$
________________________$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$
________________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$
_________________________$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$
_____________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
________________$$$______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______________$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$$$$$$
_____________$$$$$$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$
___________$$$$$$_$$$$$$$$__$$$$$$$___$$$$
__________$$$$$_____$$$$$$$$ $$$$$$____$$$
_________$$$$__________$$$$$$$$$$$$$$___$$$
_______ $$$$____________$$$$$$$$$$$$$$___$$$
______$$$_________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$
___$$$$$$___________________$$$$$$$$$$

معمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررری

یه سری مطلب درباره ی م

در توضيح و آغاز مطلب بهتر است تعريفي از معماري داشته باشيم، در يك تعريف جامع مي‌توان گفت كه معماري خلق يك فضاست، كه از دو مقولة خلاقيت + فضا تشكيل شده است.  بدوووووووووووووووووووووووووووووووو برو ادامه ی مطلب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱۱

حتما نظر بده.........................

ادامه نوشته

شبهای درد

امشب به رسم عاشقی ، یادی ز یاران می کنم .

 در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت می کنم .

 امشب وجودم خسته است ، از سردی دلهای سرد .

 آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟

 

 

داستانی واقعی از عشق مریم و علی


شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته،  

ادامه نوشته

 

سیـب سـرخی را بـه من بخشیـد و رفـت
عاقبـت بر عشـق مـن خنـدیـد و رفـت
اشـك در چشمــان سـردم حلقــه زد
بـی مـرو‏ت گریـه ام را دیــد و رفـت
چشـم از مـن كنـد و دل از مـن بریـد
حـال بیمـار مــرا فهـمیــد و رفـت
بـا غـم هجــرش مــدارا مـی كنـم
گـر چـه بر زخمــم نمك پاشید و رفـت